کد مطلب:216881 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:326

علم غیب
اسحاق بن عمار می گوید: از امام كاظم علیه السلام شنیدم كه خبر مرگ كسی را بیان كرد. با خود گفتم: او می داند از شیعیان او كسی از دنیا می رود! حضرت خشمناك به من توجه كرد و فرمود: ای اسحاق! رشید هجری كه از مستضعفین بود، علم منایا و بلایا (مرگ ها و بیماری ها) را می دانست، بی تردید امام به این علم سزاوارتر است.

سپس فرمود: ای اسحاق! تا می توانی خوبی كن كه عمر تو به پایان



[ صفحه 144]



رسیده و تا دو سال دیگر می میری و همین گونه نیز شد. [1] .

علی بن حمزه می گوید: خدمت امام كاظم علیه السلام بودم، مردی به نام جندب از اهل ری وارد شد و سلام كرد و نشست.

امام علیه السلام سؤالاتی از او كرد، سپس فرمود: ای جندب! برادرت چطور است؟

گفت: خوب است و به شما سلام می رساند. حضرت فرمود: خداوند تو را در مصیبت برادرت اجر دهد.

جندب گفت: سیزده روز پیش، از كوفه نامه ای فرستاده است كه سلامت است. امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم! پس از دو روز از فرستادن نامه از دنیا رفت و مالی را به همسرش داد تا به تو بدهد؛ برگرد و به همسر برادرت مهربانی كن تا او آن مال را به تو واگذارد و جندب نیز امتثال كرد و به آن مال دست یافت. [2] .

حضرت كاظم علیه السلام به شخصی به نام یعقوب بن زید فرمود: دیروز میان تو و برادرت در فلان مكان خصومتی رخ داد و كار به ناسزاگویی كشید این عمل از آیین ما نیست و ما شیعیان خود را چنین دستور نمی دهیم. از خدا بترس، به زودی به وسیله ی مرگ از هم جدا خواهید شد؛ اما برادرت قبل از این كه به خانواده اش برسد، از دنیا می رود و تو از كار خود پشیمان می شوی.

آن مرد پرسید: اجل من چه زمانی خواهد رسید. حضرت فرمود: اجل



[ صفحه 145]



تو نیز رسیده بود؛ ولی در فلان منزل به عموی خود صله رحم كردی، مرگ تو بیست سال تأخیر افتاد. [3] .


[1] كشف الغمة، ج 3، ص 47.

[2] كشف الغمة، ج 3، ص 46؛ بحار، ج 48، ص 61.

[3] كشف الغمة، ج 3، ص 53؛ بحار، ج 48، ص 37.